رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری