رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری