خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری