رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری