کیست او؟ نیست کسی در دو جهان مانندش
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در بندش
منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا
معصومه و نوریّه و صدّیقۀ کبری
بیا با اشکهای ما وضو کن
جهان را با نگاهی زیر و رو کن
پل، بهانهای معلّق است
تا به اتّفاق هم از آن گذر کنیم
لبتشنهای و یادِ لب خشک اصغری
آن داغ دیگریست و این داغ دیگری
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
شروع قصه با برگشتن تو
کجا ما و کجا برگشتن تو