چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست