ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟