مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
تا از دل ابر تیره بیرون نشوید
چون ماه چراغ راه گردون نشوید
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
هرچند ز غربتت گزند آمده بود
زخمت به روانِ دردمند آمده بود