دنیای کلام تو جهان برکات است
عمریست جهان ریزهخور این کلمات است
رفتند که این نام سرافراز بماند
بر مأذنهها نام علی باز بماند
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
از مکه خبر آمده داغ است خبرها
باید برسانند پدرها به پسرها
برداشت به امیّد تو ساک سفرش را
ناگفتهترین خاطرۀ دور و برش را
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را