باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
ای بنای حرم عدل و امان را بانی
ای ز انوارِ تو، آفاق همه نورانی
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
گرچه سوز همه از آتش هجران تو بود
رمز آزادی توحید به زندان تو بود
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقیست