آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
صحرا میان حلقۀ آتش اسیر بود
اُتراق، در کویر عطش ناگزیر بود
خورشید بر مسیر سفر بست راه را
در دست خود گرفت سپس دست ماه را
ای خوشمسیر برکه!...قرار مسافران!
آغوش باز کن که رسیدهست کاروان
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی