آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
شبیه آسمانیها هوای قم به سر دارم
نشانی از چهل اختر درون چشم تر دارم
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
آتش چقدر رنگ پریدهست در تنور
امشب مگر سپیده دمیدهست در تنور؟
کجا شبیه تو آخر کدام همسایه؟
عزیز کوچۀ بالا! سلام همسایه!
امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور
حال و هوای نافله پیداست در تنور
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی
هیچ کس تا ابد نمیفهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود