آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
سالی گذشت، باز نیامد وَ عید شد
گیسوی مادر از غم بابا سپید شد
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی