آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
پر از لبخند، از آن خواب شیرین چشم وا کردی
نگاه انداختی در آینه خود را صدا کردی
ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
نرگس، روایتیست ز عطر بهار تو
مریم، گلیست حاکی از ایل و تبار تو
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
گفت: آمد دلم به جان، گفتم
از چه؟ گفت: از غمِ زمان، گفتم
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی