آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
آتش چقدر رنگ پریدهست در تنور
امشب مگر سپیده دمیدهست در تنور؟
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور
حال و هوای نافله پیداست در تنور
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی
هیچ کس تا ابد نمیفهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود