عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
در شهر نمانده اهل دردی جز تو
در جادۀ عشق، رهنوردی جز تو
آهنگ سفر کرد به فرمان حسین
در کوچۀ کوفه شد غزلخوان حسین
دو گنبد کوچک، دو حرم را دیدم
دو دُرِّ یتیم همقَسَم را دیدم
در شهر دلی، به شوق پرواز نبود
با حنجرهٔ باغ، همآواز نبود
عید است و دلم خانۀ ویرانه بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا
تنها نه کسی تو را هماورد نبود
یک مردِ نبرد، یار و همدرد نبود