نام گرامیاش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود
هر دل که سوز عشق تکانش نمیدهد
حق در حریم قرب، مکانش نمیدهد
ای آفتاب فاطمه، در شهر ری مقیم
ری طور اهل دل، تو در آن موسی کلیم
از بلبلان هماره پیام تو را شنید
گل، جامه چاک کرد، چو نام تو را شنید
مردم دهند نسبت رویت بر آفتاب
اما ز بخت خود نکند باور آفتاب
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
دلتنگی همیشۀ بابا علی علی!
سردارِ لشکر من تنها علی علی!
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
از بوستان فاطمه، عطر و شمیم داشت
با دوستان فاطمه، لطف عمیم داشت
از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی، علیاکبرتر از تو نیست
غرقِ حماسه است طلوعِ پگاه تو
خورشید میدمد ز تماشای ماه تو
خورشید بود و جانب مغرب روانه شد
چون قطره بود و غرق شد و بیکرانه شد