میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
آخر ای مردم! ما هم عتباتی داریم
کربلایی داریم، آب فراتی داریم
باز هم آب بهانه شد و یادت کردم
یادت افتادم و با گریه عبادت کردم
زود بیدار شدم تا سرِ ساعت برسم
باید اینبار به غوغای قیامت برسم
دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم
بعدِ یک عمر که ماندیم...که عادت کردیم
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها میشود از دست کمان
از خدا آمدهام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کربوبلا برگردم