به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها
این قلبِ به خون تپیده را دریابید
این جانِ به لب رسیده را دریابید
کو شب قدر که قرآن به سر از تنگدلی
هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است
بیتو ای جانِ جهان، جان و جهان را چه کنم؟
خود جهان میگذرد، ماندن جان را چه کنم؟
ای دوست ز رحمت، دلِ آگاهم ده
در ماه دعا سیرِ الی اللّهم ده
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد
از دید ما هر چند مشتی استخوان هستید
خونید و در رگهای این دنیا روان هستید
رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم
همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم
دلمردهایم و یاد تو جان میدهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان میدهد به ما
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما
ما به دنبال تو میگردیم و تو دنبال ما
در کولهبار غربتم یک دل
از روزهای واپسین ماندهست
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده
کو آن که طی کند شب عرفانی تو را
شاعر شود حقیقت نورانی تو را
میروم مادر که اینک کربلا میخوانَدَم
از دیار دور یار آشنا میخوانَدَم
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات