گر به اخلاص، رخ خود به زمین سایی صبح
روشن از خانه چو خورشید برون آیی صبح
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند
همواره نبرد حق و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست
مرا هر قدر ذوق رفتن و پرواز شاعر کرد
تو را اندیشهات مانای تاریخ معاصر کرد
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت
دوباره عطر گل یاس در حرم پیچید
و قلبها شده روشن در آستانۀ عید