در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
گریه بود اولین صدا، آری!
روز اول که چشم وا کردیم
این روزها حس میکنم حالم پریشان است
از صبح تا شب در دلم یکریز باران است
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
تنها نه خلیل را مدد کرد بسی
شد همنفس مسیح در هر نفسی