تابید بر زمین
نوری از آسمان
این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را
به پیکارِ «نخواهد شد» بیاور «میشود»ها را
به کدام واژه بخوانمت، به کدام واژۀ نارَسا؟
به کدام جلوه بجویمت؟ متعالیا و مقدّسا!
یک روز که پیغمبر، از گرمیِ تابستان
همراه علی میرفت، در سایۀ نخلستان
بارها از سفرهاش با اینکه نان برداشتند
روز تشییع تنش تیر و کمان برداشتند