غزل | شعر هیأت

علی بجنگ، حسن صلح کن، حسین فدا شو
غدیر معنی‌اش این است عبد محض خدا شو

مهدی جهاندار

غزل

«یا صاحبی فی وحدتی» یاور ندارم
با تو ولی باکی از این لشکر ندارم

عباس همتی

مواهب (دفتر سوم)

غزل

غمگین زمین، گرفته زمان، تیره‌گون هواست
امروز روز گریه و امشب شب عزاست

عباس شاه‌زیدی

به کسی دل باخته‌ام

غزل

ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟

محمدجواد غفورزاده

یا ایهاالعزیز

غزل

بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین

سعید بیابانکی

یلدا

غزل

مسافری که همیشه سر سفر دارد
برای همسفران حکم یک پدر دارد

فاطمه نانی‌زاد

فصل صبوری

غزل

یاعلی گفت با تمام وجود تا همه‌عمر با علی باشد
با علی باشد و طنین دلش دم‌به‌دم ذکر یاعلی باشد

سیدمحمدجواد شرافت

غزل

گوش بسپار که از مرگ خبر می‌آید
خبر از مرگ چنین تازه و تر می‌آید

مرتضی امیری‌اسفندقه

وَرَمشور

غزل

با هیچ‌کس در زندگی جز درد هم‌پا نیستم
بی‌درد تنها می‌‌شوم، با درد تنها نیستم

مرتضی امیری‌اسفندقه

وَرَمشور

غزل

شب‌نشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همه‌شب راز و نیاز سحرش را دیدند

سیدهاشم وفایی

گلبن وفا

غزل

تا آه سینه سوزی، از قلب من برآید
هر دم هزار نوبت، جانم ز تن برآید

غلامرضا سازگار

نخل میثم (جلد۲)

غزل

عشق تو کوچه‌گرد کرد مرا
این منِ از همیشه تنهاتر

رضا یزدانی

حاشا

غزل