سعید بیابانکی | شعر هیأت

دیدار تو

عشق، هر روز به تکرار تو برمی‌خیزد
اشک، هر صبح به دیدار تو برمی‌خیزد

امام حسین علیه‌السلام

چقدر پنجره

غزل

سیاه و سفید

نوزده سال مثل برق گذشت
نوزده سال از نیامدنت

دفاع مقدس

نامه‌های کوفی

چارپاره

خورشید خون آلود

کیست این آوای کوهستانی داوود با او
هُرم صدها دشت با او، لطف صدها رود با او

امام حسین علیه‌السلام

جامه‌دران

غزل

مضامین ناب

لبان ما همه خشک‌اند و چشم‌ها چه ترند
درون سینۀ من شعرها چه شعله‌ورند

امام حسین علیه‌السلام

جامه‌دران

غزل

احرامی دگر

بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین

امام حسین علیه‌السلام

یلدا

غزل

حضرت نور

سلام ای طبیب طبیبان سلام
سلام ای غریب غریبان سلام

امام رضا علیه‌السلام

یلدا

مثنوی

روضۀ رضوان

نشسته‌ام به رواقی به گوشۀ حرمش
رها رهای رها زیر آبشار غمش

امام رضا علیه‌السلام

قصیده‌واره

کنار پنجره‌فولاد...

قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر

امام رضا علیه‌السلام

سنگچین

چارپاره

بی‌تو

چقدر دیر رسیدی قطار بی‌تو گذشت
قطار خسته و بی‌کوله‌بار، بی‌تو گذشت

خانواده

باغ دوردست

غزل

آخرین چراغ

شب مانده است و شعلۀ بی‌جان این چراغ
شب شاهد فسردنِ تنهاترین چراغ

خانواده

باغ دوردست

غزل

کی می‌رسی؟

من شیشۀ دلتنگی دل‌های غمینم
ای کاش که دست تو بکوبد به زمینم

شعر انتظار

باغ دوردست

غزل

پیدایم کن

ای عاشق شب نورد، پیدایم کن
ای مرد همیشه مرد، پیدایم کن

امام عصر علیه‌السلام

باغ دوردست

رباعی

اسب بی‌سوار

شن بود و باد، قافله بود و غبار بود
آن سوی دشت، حادثه، چشم‌ انتظار بود

شام غریبان

باغ دوردست

غزل

یک آسمان خورشید ناب

پرده برمی‌دارد امشب، آفتاب از نیزه‌ها
می‌دمد یک آسمان خورشید ناب از نیزه‌ها

امام حسین علیه‌السلام

چقدر پنجره

غزل

به این خوشیم...

بیا که آینۀ روزگار زنگاری‌ست
بیا که زخمِ‌زبان‌های دوستان، کاری‌ست

امام عصر علیه‌السلام

نامه‌های کوفی

غزل