گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است
این ماه مدینهست که در حال عبور است
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
به خون دیده، تر کن آستین را
به یاد آور حدیث راستین را
میبینمت میانۀ میدان غریبتر
یعنی که از تمام شهیدان غریبتر
اینجا فروغ عشق و صفا موج میزند
نور خدا به صحن و سرا، موج میزند
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
دور و بر خود میكشی مأنوسها را
اِذن پریدن میدهی طاووسها را
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی