این لیلۀ قدر است که در حال شروع است
ماه است و درخشندهتر از صبح طلوع است
ای یادگار آدم و ادریس، ای قلم
برکش قلم به صفحۀ تلبیس، ای قلم
باز درهای عنایت همه باز است امشب
شب قدر است و شب راز و نیاز است امشب
دیگر نبود فرصتِ راز و نیاز هم
حتی شکسته بود دلِ جانماز هم
زنی از خاک، از خورشید، از دریا، قدیمیتر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیتر
عرض حاجت با تو دارم یا امام عسکری
ای خدایت داده بر خلق دو عالم برتری
فاطمهای که عقلها، محو عبادتش بوَد
نقش به چهر دوستان، مُهر ارادتش بوَد
دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را
نگاهی باز میگیرد سر راه نگاهم را
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت
چند روزیست فقط ابر بهاری شب و روز
ابر گریانی و جز اشک نداری شب و روز