مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل امّالبنین
باید که تن از راحت ایام گرفتن
دل را، ز صنمخانۀ اوهام گرفتن
دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند
از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند