سرو است و به ایستادگی متهم است
از شش جهت آماج هزاران ستم است
بر شانۀ یارش بگذارد سر را
بردارد اگر او قدمی دیگر را
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
اصحاب حسین در خطر، میمانند
امثال حبیب بیشتر میمانند
سبزیم که از نسل بهاران هستیم
پاکیم که از تبار یاران هستیم
در چاه عدم دو همقدم افتادند
با هم به سیهچال ستم افتادند
پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید
در جان وطن بهار امید دمید
در باغ جهان نسیم سرمد آمد
بر غنچۀ علم، فیض بیحد آمد
اینان که ز عرصۀ بلا میگذرند
با زمزمۀ سرود «لا» میگذرند
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟
امروز وطن معنی غم را فهمید
با سایهٔ جنگ، متّهم را فهمید
از خیل دلاوران گسستن نتوان
با روح خدا عهد شکستن نتوان
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو
در راه امام حق علمداری کن
ای پیرو مرتضی علی! کاری کن
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست