ای بال و پر و پهنه و پرواز حسین
ای خون خدا خون سرافراز حسین
پیوسته نماز در قیام است حسین
هفتاد و دو حج ناتمام است حسین
از روى حسین تا نقاب افکندند
در عالم عشق، انقلاب افکندند
معراج تکلم است امشب، صلوات
ذکر لب مردم است امشب: صلوات
من در بر کشتی نجات آمدهام
در ساحل چشمۀ حیات آمدهام
باید صلواتها جلی ختم شود
همواره به ذکر عملی ختم شود
بی نور خدا جهان منّور نشود
بی عطر محمّدی معطّر نشود
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
تیغ از تو طراوت جوانی میخواست
خاک از تو شکوه آسمانی میخواست
خوشوقت کسی که جز وفا کارش نیست
پابندِ ستم، جانِ سبکبارش نیست
ای در دلِ تو زلال ایمان جاری
ای زخمِ زمانه بر وجودت کاری
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
یکباره میان راه پایش لرزید
مبهوت شد، از بغض صدایش لرزید
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
رفتی تو و داد از دل دنیا برخاست
از پای نشست هرکه از جا برخاست
حُر باش و ادب به زادۀ زهرا کن
خود را چو زهیر، با حیا احیا کن
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
گیرم که بمانیم بر آن پیمان هم
گیرم برویم تشنه در میدان هم
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
امشب که به نام عشق، آغاز شدهست
دنیا پر از آوازۀ اعجاز شدهست
با ذکر حسین بن علی غوغا شد
درهای حرم با صلواتی وا شد