وقتی که شدهست عاشق مولا، حر
ای کاش نمیشد این چنین تنها، حر
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
روزی که ز دریای لبش دُر میرفت
نهر کلماتش از عطش پُر میرفت
اینجا حرم خداست، سبحانالله
در تربت او شفاست، سبحانالله
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
آمد به حرم، اگرچه دیر آمده بود
با اشک سوی نعم الامیر آمده بود
عید است و دلم خانۀ ویرانه بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
میآمد و سربهزیر و شرمندهٔ تو
با گریهاش آمیخت شکرخندهٔ تو