ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
ناگاه دیدم آن شب، در خواب کربلا را
نیهای خشکنای صحرای نینوا را
چشمهچشمه میجوشد خون اطهرت اینجا
کور میکند شب را، برق خنجرت اینجا
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست