ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
آسمان خشک و خسیس، ابرها بیضربان
ناودانها خاموش، جویها بیجریان
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
حاجیان را گفت: آنجا کعبه عریان میشود
در طواف کعبه آنجا جسمتان جان میشود
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
ماه مدینه رو سوی ایران میآورد؟
یا آفتاب رو به خراسان میآورد؟
خوشا از دل نَم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را