امسال دوریم از تو... لابد حکمتی دارد
باشد، ولی عاشق دل کمطاقتی دارد
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
خورشید سامرا و کریم جهان تویی
ما را بده پناه، که کهف امان تویی
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
با هم صدا کردند ماتمهای عالم را
وقتی جدا کردند همدمهای عالم را
مالک رسیده است به آن خیمۀ سیاه
تنها سه چار گام...نه... این گام آخر است!
بیتابتر از جانِ پریشان در تب
بیخوابتر از گردش هذیان بر لب
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
هنوز اسیر سکوت تواند زندانها
و پایبند نگاهت دل نگهبانها
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
امام رو به رهایی عمامه روی زمین
قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین
قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم