سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
بر آستان درِ او، کسی که راهش هست
قبول و منزلت آفتاب و ماهش هست
سرم خزینۀ خوف است و دل سفینۀ بیم
ز کردۀ خود و اندیشۀ عذاب الیم
راه گم کردم، چه باشد گر بهراه آری مرا؟
رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا؟
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت