آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را