خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم