باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف