قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
الا ای چشمۀ نور خدا در خاکِ ظلمانی
زمین با نور اخلاق تو میگردد چراغانی
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم