حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان