میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت