میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت