خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
ای خداوندی که از لطف تو جاه آوردهام
زآنچه بودستم گرفته بارگاه آوردهام...
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست