ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
صدای بال ملائک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید؟
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند