بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند