بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند