تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود