سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
حُسنِ یوسف رفتی اما یاسمن برگشتهای!
سرو سبزم از چه رو خونین کفن برگشتهای؟
برداشت به امیّد تو ساک سفرش را
ناگفتهترین خاطرۀ دور و برش را
اگرچه در شب دلتنگی من صبح آهی نیست
ولی تا کوچههای شرقی «العفو» راهی نیست
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری