شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری