سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری