گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
بر آستان درِ او، کسی که راهش هست
قبول و منزلت آفتاب و ماهش هست
سرم خزینۀ خوف است و دل سفینۀ بیم
ز کردۀ خود و اندیشۀ عذاب الیم
راه گم کردم، چه باشد گر بهراه آری مرا؟
رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا؟
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری